معنی مایوس نبودن

حل جدول

مایوس نبودن

امیدواری


مایوس

دل مرده، نا امید، دلسرد

بی‌آینده

لغت نامه دهخدا

مایوس

مایوس. (اِ) ماه پنجم از ماههای رومیان برابر باماه شباط از ماههای سریانیان. (از التفهیم ص 230).


نبودن

نبودن. [ن َ دَ] (مص منفی) عدم. نیستی. وجود نداشتن. معدوم بودن. مقابل ِ بودن.

فرهنگ فارسی هوشیار

مایوس

نا امید و بی امید، نومید دلسرد نومید (اسم) نا امید گشته نومید: ای که مایوس از همه سویی بسوی عشق رو کن خ کعبه دلهاست اینجاهر چه خواهی آرزو کنخ (نظام وفا) جمع: مایوسین.


مایوس ماندن

نومید شدن دلسرد شدن (مصدر) مایوس شدن: بماند از نظر رحمت خدا مایوس بسوی هر که بیکبار بنگری بعتاب. (وحشی بافقی)

فرهنگ عمید

مایوس

نا‌امید‌شده، نومید، بی‌امید،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مایوس

دلسرد

فارسی به عربی

کلمات بیگانه به فارسی

مایوس

دلسرد

مترادف و متضاد زبان فارسی

مایوس

بی‌امید، دلسرد، محروم، ناامید، ناکام، نومید، وازده،
(متضاد) امیدوار

فارسی به ایتالیایی

مایوس

disperato

فارسی به آلمانی

مایوس

Entäuschte, Kälte (f), Kühle (f)

واژه پیشنهادی

مایوس

نا امید

معادل ابجد

مایوس نبودن

229

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری